به همت هسته عدالت پژوهی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی برگزار شد: نشست تخصصی بررسی و بازخوانی نظریه عدالت علامه طباطبایی
حجت الاسلام والمسلمین واعظی: از نگاه علامه انسان حتی در نازلترین سطح خود، یعنی انسانی که متحرک بالغرائض است، بایستنی و ارزشمند بودن عدالت را درک میکند و به سمت اجتماع و عدالت میرود و این تا زمانی است که عقلش فاسد نشده باشد و به ندای فطرت خود عمل کند.
نشست تخصصی« تحلیل بررسی نظریه عدالت علامه طباطبائی» اول آذر ماه 97 با حضور حجت الاسلام والمسلمین احمد واعظی رئیس دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم و عضو هیئت علمی دانشگاه باقر العلوم(ع) و حجت الاسلام محمد سروش محلاتی استاد حوزه و دانشگاه و حجت الاسلام احمدرضا یزدانی مقدم عضوهیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در تالار خواجه نصیر الدین طوسی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم برگزار شد.
سه مبنا در بررسی عدالت
در ابتدای این نشست حجت الاسلام سروش محلاتی در ارائه مطالب خود اظهار داشت: پیشتر در زمینه نظریه عدالت علامه طباطبایی صحبت کرده ایم اما امروز از زاویه ای دیگر آن را مورد بررسی قرار دهیم. ما مبنای عدالت را در سه جا می توانیم جستوجو کنیم.
1ـ در ذات بشر؛ اینکه آیا انسان موجودی عدالت خواه هست یا خیر؟ آیا کسی که قائل به نظریه استخدام هست می تواند نظریه عدالت داشته باشد؟ 2ـ عدالت به اقتضای نظام هستی؛ اینکه در مجموعه آفرینش عدالت چه جایگاهی دارد؟ 3 ـ عدالت با توجه به مبدأ هستی؛ عدالت نمی تواند جدای از مسئله توحید باشد. من به این قسم سوم می پردازم و این پایه کار ما است و با پرداختن به این مسئله می توانیم به دیگر سوال ها هم پاسخ بدهیم.
نزاع همیشگی میان معتزله و اشاعره در مسأله عدالت
بین اشاعره و معتزله در زمینه عدالت همیشه نزاع بوده است. ابوالحسن اشعری و اشاعره کمتر مورد توجه ما بوده اند و همیشه به سرعت و به فوریت مورد نقد قرار می گرفته اند، به نظر من و به عقیده علامه توجه به نظر اشاعره هم لازم است.
دو استدلال اشاعره بر مساله عدالت
ابوالحسن اشعری می گوید نباید از خداوند توقع عدالت داشت و برای این مدعای خود دو استدلال مطرح می کند: 1 ـ ما موجودات مخلوق و مملوک خداوند هستیم و خداوند مالک مطلق ما است اما مالکیت او با مالکیت ما فرق می کند ما می توانیم در اموالمان تصرف کنیم اما حق اسراف نداریم اما مالکیت خداوند مطلق است و حد و مرزی ندارد او هر گونه بخواهد می تواند با مملوکات خود از جمله انسان رفتار کند و ظلمی هم اتفاق نمی افتد.
2ـ چه کسی می تواند برای خداوند حد و مرز مشخص کند و کارهای پسندیده و ناپسند را برای او مشخص کند خداوند از امر و فرمان همه موجودات بالاتر است به خاطر همین اگر خداوند کودک خردسال را به جهنم ببرد مرتکب ظلمی نشده است « لا یسأل عمّا یفعل» پشتوانه بیانات ایشان است.
محور قرار گرفتن این دو استدلال در تقریرات آیت الله خویی
تقریرات اصول آیت الله خویی روی همین دو استدلال صحبت کرده اند این که اقتضائات مالکیت الهی چیست؟ و امر و نهی از طرف خداوند می تواند چگونه باشد؟
مورد قبول واقع شدن هر دو استدلال اشاعره از طرف علامه طباطبایی
علامه طباطبایی هر دو استدلال اشاعره راقبول دارند و با توجه به همین استدلال بحثی را پیاده کرده اند؛ در جلد 6 المیزان ایشان به این مسئله می پردازند. ایشان می فرمایند خداوند این گونه عمل نمی کند که کودک و بی گناه را به جهنم ببرد اما این حق را دارد و اشکالی ندارد اگر انجام بدهد اما ما اطمینان داریم که خداوند چنین کاری نمی کند علامه در مرحله اول نزاع جانب اشاعره را می گیرد.
برداشت اشتباه برخی از حسن و قبح و استخدامی که علامه مطرح می کنند
در ادامه این نشست حجت الاسلام والمسلمین واعظی به ارائه بحث خود پرداخت و بیان داشت: برخی خدشه کرده اند که اعتبار حسن و قبح و استخدام و ضرورت تشکیل جامعه بر حسب استخدام و اعتباری بودن عدالت بر حسب استخدامگری انسان که در برخی مواضع المیزان هست تالی فاسدها و پیامدهای منفی دارد و گفته اند که با این مبنا پایه های اخلاق سست می شود.
دلیل این دسته از افراد این است که چون گزاره های اخلاقی با این مبنا پایه های آنها اعتباری می شود، در نتیجه حقیقی بودن گزاره های اخلاقی مخدوش می شود در حالی که گزاره های اخلاقی باید واقع گرا باشند.
چون بحث علامه روی عقل عملی است تمام گزاره هایی که محمول آنها حسن و قبح، خوب و بد و باید و نباید است روی اعتباریات می آید.
اعتباریات برمی گردد به قوای فاعله انسان، غضبیه، شهویه و فکر انسان که تصور و تصدیق می سازد. این قوا نیاز انسان را در انسان بر می انگیزند و به دستگاه ادراکی انسان فشار می آورند تا گزاره های اعتباری و معلومات عملی را جعل کنند تا در نتیجه آن قوای فعّاله انسان بتواند به اهداف و خواسته های خود برسد. با ابن مبنا واقعیت و پایه و اساسی عینی برای اخلاق و حکمت وجود ندارد.
اشتباه بودن تعمیم دادن تقریر علامه از اعتباریات
اساسا سوء تفاهم هایی در مورد نظر علامه وجود دارد و تعمیم تقریر علامه از اعتباریات به همه گزاره ها اشتباه است بلکه باید منظومه فکری علامه را با هم دید و گرنه قضاوت اشتباه در مورد ایشان انجام می شود.
علامه برای انسان سطوح مختلفی قائل است نازلترین سطح انسان را انسان طبعی می داند یعنی انسانی که متحرک به غرائض است و غرائض بر او مستولی است و همین نازلترین سطح انسان به بایستنی بودن عدالت و ارزشمند بودن عدالت پی می برد.
از نگاه علامه انسان طبیعتا به شعوره الاجتماعی بر اساس استخدامگری به عدالت می رسد
انسان به میل طبیعی به سمت اجتماع و عدالت نمی رود بلکه چون طبع انسان استخدامگر است این طبع استخدامگر می گوید اگر بخواهم به همه خواسته هایم برسم باید دیگران را به استخدام خود بگیرم پس باید اجتماع تشکیل بدهم، بنابراین اجتماع را اعتبار می کند؛ در دنباله همین روی آوری به اجتماع به اعتبار عدالت می رسد.
تعاریف علامه از عدالت به اقتضای موضوع
در بخش دیگر حجت الاسلام والمسلمین یزدانی مقدم تأکید بر اینکه علامه معتقد به حسن و قبح در مقام صدور از فاعل بود، گفت: علامه قصد نداشته است که حسن و قبح ذاتی را در مقاله 6 اصول فلسفه و روش رئالیسم مورد بررسی قرار بدهد.
علامه عدالت را در حقیقت مساوات بین امور می داند و اینکه هر امری سهم خود را داشته باشد و اینکه هر چیزی در جایگاه خود قرار بگیرد و عدل را به انصاف هم تعبیر کرده اند.
سه تعبیر از عدالت از نگاه علامه
ایشان سه تعبیر از عدالت دارند: 1ـ وضع الشئ فی موضعه 2ـ اعطاء کل ذی حق حقه 3ـ وفای به قراردادها. تعابیر مختلفی از عدالت صورت گرفته است ارسطو معتقد است انسان به دلیل نیازهایش اجتماعی شده است و به عدالت روی آورده است و برخی هم می گویند انسان در اجتماع به کمال می رسد.
علامه طباطبایی با همین تعبیر و تفسیر انسان را موجودی اجتماعی می داند که برای بهره گیری از دیگران باید به دیگران بهره ای هم برساند و این را عدالت اجتماعی می نامد؛ با توجه به این معنا عدالت با حسن، از نظر مصادیق خارجی یکسان خواهد بود هر چند تعریف آنها متفاوت است.
منبع: وبسایت وسائل