دکتر مسعود صالحی عضو شورای علمی گروه مطالعات عدالت اجتماعی در کارگاه عدالت و اقتصاد دانش بنیان با اشاره به مراحل رشد اقتصادی گفت: قبل از انقلاب های صنعتی، بشر زندگی خود را از طریق شکار و بعد ها از طریق کشاورزی و تولید محصولات کشاورزی، تامین میکرد. با وقوع انقلابهای صنعتی و جایگزینی ماشین آلات به جای نیروی بازوی انسان، روشهای جدید کشاورزی یعنی ابزارآلات کشاورزی جایگزین روش های سنتی کشاورزی یعنی نیروی کار شد. از سوی دیگر با وقوع انقلابهای صنعتی و اختراع موتور بخار و بعد موتورهای مکانیکی و برق، انرژی در دسترس و قابل کاربرد در فرآیند تولید بسیار افزایش یافت. این افزایش نیرو، یکی از محدودیت های اصلی تولید را کاهش داد و افزایش تولید در مقیاس گسترده، امکان پذیر شد. افزایش مقیاس تولید، نیازمند استخدام نیروی کار بیشتر بود. بدین ترتیب نیروی انسانی بیکار شده در بخش کشاوزی روانه شهرها شدند و با دستمزد پایین در کارخانهها مشغول کار شدند. به دلیل دستمزد پایینتر زنان و کودکان نسبت به مردان، اکثر کارگرانِ کارخانه ها را زنان و کودکان شکل میدادند. لذا با پیدایش شیوه تولید کارگاهی و کارخانهای، امکان بهره کشی بیشتر از نیروی کار در فعالیت های صنعتی و انباشت سرمایه به نفع سرمایه داران فراهم شد و به این ترتیب روند گسترش نظام سرمایهداری تقویت شد. لذا بعد از وقوع انقلاب های صنعتی شاهد توزیع درآمد به نفع طبقه سرمایهدار در جامعه هستیم.
این استاد دانشگاه اضافه کرد: از سالهای آخر قرن بیستم یعنی دوره 1990 به بعد، استفاده از دانش، بیش از پیش مورد توجه قرار گرفت. تفاوت نقش دانش در این دوران با دورههای گذشته در اهمیت آن در تولید و خلق ارزش افزوده و رسیدن به جایگاه مهمترین عامل تولید است. بنابراین دانش در این دوره به طور فزاینده ای اهمیت مییابد و قدرت یادگیری همراه با خلاقیت و نوآوری، مهمترین منبع خلق ثروت محسوب میشوند. لذا این دوره به اقتصاد دانش بنیان، شناخته میشود.
بر اساس تعریف ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﻫﻤﮑﺎﺭی های ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﯼ ﻭ ﺗﻮﺳﻌﻪ، اقتصاد دانش بنیان، اقتصادی است که مبتنی بر تولید، توزیع، انتقال و کاربرد دانش باشد. در این الگوی اقتصادی، تولید دانش به تنهایی برای رشد اقتصادی کافی نیست، بلکه توزیع دانش و استفاده از دانش تولید شده، نقش اصلی را در رشد اقتصادی بازی می کنند. یکی از نکات مهم در تعریف اقتصاد دانش بنیان، تأکید بر سرمایه انسانی است و مهمترین راه برای تحقق آن آموزش است؛ همچنین یکی از مهمترین پیش نیازهای اقتصاد دانش بنیان، دسترسی به اطلاعات به روز است. فناوری اطلاعات و ارتباطات، دسترسی سریع و آسان به اطلاعات و دانش مکتوب را افزایش داده و به کاهش هزینه دسترسی به اطلاعات منجر شده است؛ مهمترین عامل دسترسی به اطلاعات هم، داشتن اینترنت پرسرعت با هزینه پایین و زیرساخت های اطلاعاتی مناسب است. ویژگی دیگر اقتصاد دانش بنیان برخورداری از یک نظام نهادی و انگیزشی اقتصادی است که شامل یک دولت و سیستم قضایی کارآمد، پاسخگو و عاری از فساد باشد. یک چنین نظامی، از قواعد اساسی تجارت حمایت کرده و آن را تقویت می کند و نیز از حقوق مالکیت و حقوق مالکیت فکری حمایت می نماید.
دکتر صالحی معتقد است: یکی از مهمترین دستاورد های اقتصاد دانش بنیان افزایش چشمگیر نرخ رشد بهرهوری است. اقتصاد دانش بنیان از راه کاهش هزینههای مبادله و همچنین از راه افزایش بازدهی فعالیتهای اقتصادی بر اثر ویژگی های دانش، موجب افزایش نرخ رشد بهره وری میشود. نتیجه افزایش نرخ رشد بهره وری، افزایش رشد اقتصادی است.
با وجودی که نوآوری نقش کلیدی در رشد اقتصادی بلندمدت ایفا کند، با وقوع انقلاب فناوری دیجیتال، نگرانی در مورد چگونگی توزیع مزایای نوآوری نیز به طور جدیتری، مطرح شده است؛ آیا مزایای نوآوری به طور مساوی در کل جامعه توزیع میشوند یا فقط در تعداد کمی از افراد متمرکز شده اند. این نگرانی با این واقعیت پشتیبانی می شود که افزایش سریع نابرابری درآمد همراه با تغییرات سریع تکنولوژیکی است که از دهه 1990 شروع شده است.
دکتر صالحی افزود: بر اساس نظریه تغییر فنی مبتنی بر مهارت، اولاً، تغییرات تکنولوژیکی (مثلاً نوآوری) به جای تاثیر یکنواخت بر همه کارگران، ممکن است دارای مهارت “سوگیرانه” باشد: برای کارگران با مهارت بالا مفید است، اما به کارگران با مهارت پایین آسیب می رساند. معرفی فن آوری های جدید، تقاضا برای نیروی کار ماهر را نسبت به نیروی کار غیر ماهر افزایش می دهد. در سه دهه گذشته، دستمزد نیروی کار ماهر در مقایسه با نیروی کار غیر ماهر به طور چشمگیری افزایش یافته است که این، با افزایش تفاوت دستمزد توسط تحصیلات دانشگاهی نشان داده شد. از سوی دیگر، کارگران بدون مدرک دانشگاهی با رکود دستمزدها روبرو شده اند.
ثانیاً، افزایش نابرابری درآمد ممکن است ناشی از رانتهای انحصاری کسبشده توسط کارآفرینان به دلیل فعالیتهای نوآورانهشان باشد که بر نقش نوآوری و تلاشهای کارآفرینانه تأکید میکنند. افزایش نرخ نوآوری باعث میشود برخی از سهمهای درآمد کل از کارگران به کارآفرینان تغییر کند. در نتیجه، سهم درآمد کارآفرینان که فقط در تعداد کمی از افراد متمرکز است افزایش می یابد. با این حال، این رانت انحصاری موقتی است، چون با نوآوری بعدی از بین خواهد رفت. اگر کارآفرینان تلاش یا بهره وری بالاتری برای بهبود محصول خود صرف کنند، رانت انحصاری موقت، تمدید خواهد شد. در نتیجه، درآمد آنها به طور تصاعدی رشد خواهد کرد.